مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور ضرورتی انکار ناپذیر دارد و سازمانها سعی میکنند با مدیریت درسآموختهها بتوانند از مزایای مدیریت دانش در سازمان بهرهمند شوند اما یکی از عبارات آشنایی که در سازمانهای پروژهمحور میشنویم این است:
ما نمیتوانیم مدیریت دانش را اجرا کنیم، علی الخصوص مدیریت درسآموختهها را؛ زیرا پروژهها یکتا هستند و با سایر پروژهها متفاوت است بنابراین از درسآموختههای یک پروژه نمیتوان در پروژههای دیگر استفاده کرد. این جملات را اخیرا در یک شرکت فناوری شنیدم که هر پروژه، مشتری متفاوت، محصول متفاوت و ویژگیهای فنی متفاوتی دارد.
این گفته آنها تا حدودی درست است و این تنوع در پروژهها، مقداری از اثرات و مزایای مدیریت درسآموختهها را کاهش میدهد. مطمئنا زمانی که پروژهها مشابه باشند، درسآموختهها ارزش بیشتری برای سازمان ایجاد میکنند اما زمانی که پروژهها متفاوت هم باشند، میتوان انتظار داشت از این درسآموختهها ارزش ایجاد کرد.
اولا اینکه حتی در پروژههای فناوری، فرآیند کاری مشابه است. فرآیندهایی مانند شناخت نیازهای مشتریان، انتخاب تیم، شناسایی و مدیریت پیمانکاران جزء، برقراری تعادل بین نوآوری و ریسک در پروژه، مدیریت ارتباطات در تیم، در نظر داشتن نیازمندیهای مشتری در تمام طول پروژه، مدیریت کیفیت، مدیریت هزینه، مدیریت زمان، مدیریت انتظارات، مدیریت ریسک و ... در همه پروژهها تکرار میشود. پس میتوان گفت در زمانی که پروژهها با هم متفاوت هم هستند، نقاط زیادی برای یادگیری وجود دارد که مدیریت این درسآموختهها میتواند ارزش افزوده زیادی برای سازمان ایجاد کند. بنابراین اولین کار برای مدیریت درسآموختهها در این شرایط، شناسایی فرآیندهای مشترک و کسب دانش فرآیندی میباشد.
دوما اینکه هر پروژه جدید در این شرکت، مربوط به توسعه نوع دیگری از این فناوری است. آنها در هر پروژه نکات زیادی در مورد اینکه محصول چگونه کار میکند، فناوری پشت سر محصول، و... یاد میگیرند. اگر این دانش کسب و ذخیرهسازی نشود، مجبور هستند دوباره آن را خلق کنند. اگر دانش کسب شود، به هر پروژه به چشم راهی برای شناخت فناوری توجه میشود و این شناخت بهتر از فناوری میتواند در آینده زمینهسازی کارهای توسعهای و تعریف پروژههای بهتر و جذابتر شود.
پس میتوان گفت حتی در صورتی که پروژهها متفاوت هم باشند، همچنان میتوان آنها را به عنوان یک فرصت یادگیری در سطح سازمان دانست.